زندگی | ||
سخت است حرفت را نفهمند، [ یادداشت ثابت - شنبه 93/2/28 ] [ 10:9 صبح ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
کُردی بپوش, چارقد و شال را ببند روبند را کنار بزن, یک دهن بخند ! چوبی بگیر, قلب مرا دستمال کن تا دختران دهکده هم عاشق ات شوند زیبا برقص, تا بتکانی دل مرا تن لرزه هات مثل غزل از بر من اند خود را بپوش چشم چران هاچه دزدکی با چشم های هیز تماشایت می کنند این بادهای هرزه که از راه میرسند گل های روسری تورا می پراکنند نبی.احمد
شب سردیست ، دلم دیده تر می خواهد دل ِ آشفته من از تو خبر می خواهد قهوه و شعر و خیال ِ تو و این باد خنک باز لبخند بزن ، قهوه شکر می خواهد امشب آبستنم از تو غزلی شور انگیز باخبر باش که این طفل پدر می خواهد غارتم کرده ای و خنده کنان می گویی صید دل از کف یک سنگ هنر می خواهد ترس در جام دلم ریخت، در این راه اگر…؟ یادم آمد سفر عشق جگر می خواهد صفورا یال وردی
می خواهم از هم? بیابان ها برگردم از هم? بیابان ها تا شعری بنویسم برای کسی که دلش را در بیابان ها گم کرده است.
بهانه ای می خواستم تا یادم بیاید برای دلتنگ بودن چه استعداد غم انگیزی دارم بهانه ای ... تا شعر تازه ای بنویسم و بدانم برای زمستان امسال هم چیزی دارم.
این روزها که می گذرد شادم این روزها که می گذرد شادم که می گذرد این روزها شادم که می گذرد ...
اگر کوچکم کنید بزرگ نمی شوید بزرگان می دانند من کودکم نه کوچک!
چقدر تنهاست شاعری که عاشقانه هاش دست به دست می روند به دست تو اما ... نمی رسند!
حافظ پی عشق است چه مسجد چه کنشت خیام، رخ یار و بهار و لب کشت ما نیز نهیم پای دل بر سر عقل باشد که رویم از این جهنم به بهشت
کیستی که من این گونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم کلید خانه ام را در دستت می گذارم نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم به کنارت می نشینم و بر زانوی تو اینچنین آرام به خواب می روم؟ کیستی که من اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟
باد می خواهم باشم در موی یار بادم اینک لا به لای خار.
به دریا شکوه بردم از شب دشت و زین عمری که تلخ تلخ بگذشت به هر موجی که می گفتم غم خویش سری می زد به سنگ و باز می گشت
زندانی با خودش حرف می زند زندانبان با خودش هر دو به گلی فکر می کنند که مشغول شکافتن دیوار است.
گاهی لازم است نقشه را از وسط تا بزنم آذربایجان بیفتد روی خلیج فارسی تبریز خوب شود و بندر، لزگی برقصد گاهی هم نقشه را باید از شرق به غرب تا بزنم خراسان را بفرستم به پابوس آهوان کردستان اما حرف های من باد هواست از پنجره وارد می شود نقشه را می کند از روی دیوار اتاق می اندازد داخل جوی کوچه آب از سر وطنم می گذرد.
تو یک گلّه درد بودی شبیه مرد که از روی تمامیّتم رد شدی.
ما را که خماریم به کافور انداز در شط شراب و جوی انگور انداز ما لنگه به لنگه ایم ای مرگ بیا از پا درمان بیاور و دور انداز
بی هراس از ابر و از صندلی ساعت هشت صبح بر ماسه های ساحل نشسته ام غرق خیال های دور می آید کتابم را بر می دارد و می رود دریا هم از امتحان بدش می آید.
[ یادداشت ثابت - شنبه 93/2/28 ] [ 10:6 صبح ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 92/9/27 ] [ 11:11 عصر ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
اگر خدا تکامل انسان ها را می خواست چرا شیطان و نفس اماره را آفرید؟اگر آب هزاران سال از ارتفاع به پایین سقوط کند، هیچ کس مدعی تکامل آب نمی شود. همان گونه که اگر هزاران سال بخار آب از پایین به بالا صعود کند، کسی مدعی تکامل بخار نمی شود. اما اگر جسم سنگینی مانند فلزات، در یک سطح هموار، شروع به حرکت بکند، این سوال مطرح می شود که چگونه این جسم خلاف مقتضیات اولیه خود حرکت کرده است! و طبعا اگر دلیل این حرکت در خود او باشد، می توان مدعی تکامل آن شد. پس روشن است که تکامل، توام با حرکت، تغییر و تبدیل است. یعنی برای تکامل باید خصوصیات اولیه وجود یک شیء، دستخوش تغییر شوند. با این بیان و دقت در مفهوم تکامل، به نظر می رسد که سوال مطرح شده، نسجیده بیان شده است. و سوالی برخواسته از علم نیست. چرا که برای تکامل انسان، باید تغییری در او ایجاد شود و اگر ریشه این تغییر از درون او باشد باید تغییر، از میان تضادهای ایجاد شده برای انسان بگذرد. تضادهایی که میان نفس اماره و فطرت انسان به وجود می آید. که نفس اماره، انسان را به سمت مادیات پایین می کشاند و فطرت انسان، او را به ماورای ماده متوجه می سازد. و در تضاد این دو کشش، ممکن است که انسانی به تکامل دست یابد. همچنان که تضاد ایجاد شده بین دعوت انبیاء، و وسوسه های شیطان، انسان را در میان تضاد قرار می دهد. و پس از حرکت صحیح در میان این تضاد، تکامل رخ می دهد. در واقع انسان از درون و بیرون با دو کشش متفاوت مواجه است. بخشی از درون انسان، به خوبی ها می کشاند. تقوای الهیِ الهام شده به انسان و فطرت الهیِ نشان دهنده توحید، او را به خوبی ها می کشاند و وجدان درونی او را از زشتی ها باز می دارد. و در مقابل نفس اماره و تمایلات پست، می تواند زمینه افراط در تامین نیازهای مادی شود و زمینه بدی و آلودگی را فراهم کند. همچنین در خارج نیز جنگ خیر و شر در دو سپاه رحمانی و شیطانی، در همیشه تاریخ جاری است. از سویی اولیاء الهی و پیامبران ما را به سمت خوبی ها دعوت می کنند. و از سوی دیگر نیز شیاطین زمینه ساز گمراهی و انحراف هستند و این نزاع، می تواند بستر تکامل را مهیا کند. از همین روست که تکامل در انسانی که مرکب از دو جزء خلق شده است، معنا می یابد اما در فرشته یا حیوان که تنها یک جزء دارند، تکاملی ندارند. و روشن است که این بستر همان گونه که می تواند سبب تکامل باشد، می تواند سبب سقوط نیز باشد: امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السّلام می فرمایند: خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهار پایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد، حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش بر عقلش غالب شود حتما از چهار پایان بدتر مى باشد. [1] [1]: علل الشرائع، ج1، ص5 [ چهارشنبه 92/9/27 ] [ 11:6 عصر ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
آیات قرآن که درباره امام زمان(عج) است، کدام هاست؟آیات بسیاری درباره امام زمان (عج) در قرآن وجود دارد. و بعضی تا 250 آیه از آیات قرآن را مرتبط به امام زمان (عج) دانسته اند.[1] [ چهارشنبه 92/9/27 ] [ 11:2 عصر ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |