زندگی | ||
با تو راه عشق ناهموار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
شک به سالم بودن دل میکنم
چون ز داغ عشق تو بیمار نیست
پس چه خیری در من سینه زن است
سینه کوبت صبح ها بیدار نیست
پشت تو خالی شده از خوبها
پشت تو نیم متر هم دیوار نیست
رفت و آمد با همه دارم عزیز
قلب من از غیر تو بیزار نیست
جبر و منطق پیش تو زانو زده
پیش من یکدانه هم پرگار نیست
بهر این دل صافکاری لازم است
نوکر تو خوب و خوش کردار نیست
[ جمعه 92/9/8 ] [ 6:35 عصر ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
در شهر بودم دیدم هر کس به دنبال چیزی می دود یکی به دنبال پول یکی به دنبال چهره دلکش یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد یکی به دنبال نان یکی هم به به دنبال اتوبوسی ! اما دریغ هیچکس دنبال خدا نبود !!! البته اینم بگم که انسان هایی هستن که رنگ و بوی خدا رو دارن ولی این فرشته های زمینی الان دیگه خیلی انگشت شمارن.... خیلی.... [ جمعه 92/9/8 ] [ 6:34 عصر ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 92/9/8 ] [ 6:31 عصر ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟
بیل گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشههای خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت. گفتم: آخه من پول خرد ندارم! گفت: برای خودت! بخشیدمش! سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یک مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت. گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش میبخشی؟! پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم میبخشم. به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را میگوید؟! بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته ... یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛ از او پرسیدم: منو میشناسی؟ گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون. گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟ گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود. گفتم: حالا میدونی چه کارت دارم؟ میخواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم. جوان پرسید: چطوری؟ گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت میدهم. (خود بیلگیتس میگوید این جوان وقتی صحبت میکرد مرتب میخندید) جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟ گفتم: هرچی که بخواهی! اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟ بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام دادهام، به اندازه تمام آنها به تو میبخشم. جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی! گفتم: یعنی چی؟ نمیتوانم یا نمیخواهم؟ گفت: میخواهی اما نمیتونی جبران کنی. پرسیدم: چرا نمیتوانم جبران کنم؟ جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت میخواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه. اصلا جبران نمیکنه. با این کار نمیتونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست! بیل گیتس میگوید: همواره احساس میکنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله مسلمان سیاه پوست داستانهای زیبا و حکایات عبرت آموز [ جمعه 92/9/8 ] [ 6:20 عصر ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
موضوع این نوشتار نگاهى است به حدیث سلسة الذهب، حدیث کوتاهى که امام رضا(ع) به هنگام خروج از شهر نیشابور در ازدحام مردم و درخواست ایشان بیان فرمود. مسئله اصلى و سؤال اصلى این است که پیام حدیث چیست؟ مقالات متعددى در زمینه بررسى این حدیث نگاشته شده که بیشتر از نگاه نظر سندشناسى به آن نگریسته شده است. نویسنده در این کوتاه مقال به این نتیجه رسیده که ضرورت دارد با نگاهى کارکرد گرایانه به حدیث پرداخته شود و اینکه امام رضا(ع) با سیره عملى و علمى خود نشان داد، مشکل اصلى جامعه مسلمانان در آن روزگار دور شدن مردم از توحید بود، مشکلى که همچنان مىتواند همه جوامع اسلامى را با چالشهاى جدّى روبه رو نماید.
مخالفان و غیر هم فکران آن حضرت نیز هرگز نتوانستند نسبت به عظمت و بزرگوارى علمى و اخلاقى ایشان قیافه بى تفاوتى و بى خبرى به خود بگیرند و گروهى هم که جزو عالمان مذاهب محسوب مىشوند، صادقانه امام را مىستایند.(2) رمز و راز این همه بزرگى و جاودانگى چیست؟ چرا هر یک از امامان معصوم(ع) یگانه دوران خویش بودهاند؟ پاسخ این سؤال که بگونهاى مىتواند فرضیه این نوشتار کوتاه هم باشد. یک کلمه است، رفتار توحیدى امام در متن زندگى عینیت جامعه. امام به عنوان یک انسان کامل و ولىّ همچون پیامبر(ص) نگران هدایت انسان است و در تپش زندگى این جهان، با نگاه توحیدى خود در اندیشه تعالى و تکامل آدمى مىباشد.
امام در مدت محدودى که در شهر نیشابور اقامت داشت، رابطهاى عمیق و صمیمى با مردم برقرار مىکرد. توجه ایشان به عموم بود. رفتار امام و آموزههاى مختلفى که از سیره آن حضرت نصیب مردم مىشد،(4) در واقع پاسخى بود محبتآمیز به عاطفه فوق العاده ایرانیان نسبت به خاندان امامت و ولایت، آخرین یادگارى امام در این شهر زمانى رخ داد که کاروان در حال ترک شهر بود. جمعیت گرد آمده اطراف امام بسیار بودند، همه مشتاقانه منتظر بودند تا آخرین سخن را از امام بشنوند. دانشمندان اهل حدیث تقاضا کردند تا کلام آباء امام را از زبان ایشان آوازه گوش خود قرار دهند. امام رضا(ع) در برابر این شور و هیجان و حدیث خواهى، سخنى فرمود که به حدیث سلسلة الذهب شهرت یافت. در اعتبار این حدیث هیچگونه شبههاى وجود ندارد گرچه با متنها و عبارات اندکى متفاوت در کتب تاریخى و حدیثى نقل شده است. همه ابزار و اسباب یک حدیث معتبر در آن جمع شده، محدثین شیعه و سنى به آن توجه ویژهاى دارند و در منابع و کتب خود نقل کردهاند. پژوهشهاى متعددى از سوى پژوهشگران و کارشناسان در مجلات معتبر علمى انتشار یافته که در این جا به یکى از مقالات اشاره مىشود. در این مقاله بحث نسبتاً مستوفایى پیرامون سند و نظرگاههاى عالمان و محدثان شیعى و سنى درباره این حدیث ارائه شده از جمله مىنویسد که: این حدیث 1. قدسى 2. متواتر 3.مسلسل 4. مسند مىباشد.(5)
در رویارویى پنهان و غیر رسمى امام رضا(ع) با حکومت عباسى به نمایندگى مأمون، در واقع دو جبهه توحید و شرک با هم به مبارزه برخاسته بودند. امام رضا(ع) با دانش توحیدى و قرآنى و تفسیر درست مؤلفههاى دینى، اقدام به اصلاح فرهنگ جامعه اسلامى کرد. ایشان مىبایست کارى پیامبروار انجام دهد. لذا طرح حدیث سلسلة الذهب در نیشابور در راستاى همین اصلاح فرهنگى صورت گرفت. امام در برابر خواسته اهالى این شهر به مسئله توحید پرداخت چه این که ایشان نیک مىدانست ریشه همه انحرافات و اختلافات، معلول دور شدن امت اسلامى از بنیادىترین اصل اسلام یعنى توحید است. حدیث کوتاه اما جهانى از معرفت معنا در آن نهفته و حتماً این روزى که مردم این حدیث را از امام و فرزند پیامبرشان مىشنیدند، نشاطى سرشار از عشق و محبت سراپاى آنان را فرا گرفته بود. شاهد آن قلم دانها و انگشتان پرشمارى بود که عاشقانه کلام امام را بر صفحه تاریخ مىنگاشتند. به گفته پارهاى از تاریخ نگاران، بیست و چهار هزار محدث قلم به دست(6) به رهبرى ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسى دو امام بزرگ حدیث، این حدیث را از امام شنیدند و ضبط کردند که آن حضرت فرمود: حدیث کرد مرا پدرم بنده صالح موسى بن جعفر (ع) از جعفربن محمد(ص)، از ابوجعفر محمد بن على(ع) باقر علم انبیاء از على بن حسین سید العابدین از سید جوانان بهشت حسین(ع) از على بن ابى طالب از پیغمبر(ص) که فرمود: شنیدم از جبرئیل که فرمود: «انا اللّه لا اله الّا انا وحدى؛ عبادى فاعبدونى ولیعلم من لقینى منکم بشهادة:انّ لا اله الا اللّه مخلصاًبها انه قدد خل حصنى امن من عذابى.» مردم وقتى این روایت را مىشنیدند گفتند فرزند رسول خدا چیست شهادت خالص براى خدا که فرمود: پیروى از خدا و رسول خدا و پذیرش ولایت اهل بیت رسول.(7) این حدیث با متنهاى متفاوت دیگرى نیز روایت شده از جمله: الایمان حصنى(8)...، لا اله الا اللّه اسمى(9) من اقر لى بالتوحید دخل حصنى(10) و حسب برخى از منابع و روایتها آن گاه که امام این حدیث را مطرح کرد، گویا کاروان چند لحظهاى به حرکت درآمد که ناگهان آن حضرت بانگ برآورد، بشروطها و انا من شروطها، یعنى آنچه من بر شما روایت از پدرانم و رسول اللّه(ص) روایت کردم، مشروط به اصل تعیین کنندهاى است که اینک در عصر شما من نماینده آن هستم. اگر قرار باشد در جامعه مسلمانان توحید عینیت پیدا کند و مناسبات آن بر مبناى یگانگى خداوند تنظیم شده باشد، بدون حضور ولى اللّه امکانپذیر نیست. نگارنده معتقد است اگر این جمله مکمل و متمم هم در پایان حدیث از امام رضا(ع) صادر نشده باشد. همه چیز گواهى مىدهد که این شرط در باطن حدیث نهفته است. کافى است مقدارى به فضایى که این سخن مطرح شده دقت و تأمّل کنیم، امام به اجبار و تهدید (در ظاهر با اکرام و محبت) از مدینه هجرت کرده، مأمون در چالش جدى با فرقههاى معارض خلافت به ویژه گروه علویان که خواستار انتقال خلافت به خاندان اهل بیت هستند، قرار گرفته و او اینک خود یا به مشورت نزدیکان حکومتى، در صدد راه کارهاى غیر صادقانه براى تحمیق مردم و فرونشاندن جنبش علویان برآمده، یعنى آنچه در حال اتفاق افتادن است روى پایه توحید نمىچرخد اگرچه به ظاهر دینى مىنماید، امام که خوب مىشناسد و خوب مىداند همه این پدیدههاى در حال شکلگیرى به دور از فرهنگ توحیدى است که رسول خدا(ص) در تنهایى جاهلیت و با پایدارى وصفناپذیر آن را به وجود آورد. بنابراین طرح این پرسش در برابر خواستههاى اهالى نیشابور، هشدارى بود به همه جامعه مسلمانان با زبان یک سخن قدسى که اصل اول دین اسلام است. امام این حدیث کوتاه را بیان کرد تا مسلمانان به این نکته پى ببرند که اگر جامعه امن مىخواهند یا اگر طالب آرامش هستند و اگر از این همه کشمکشها و ناهنجارىها خسته شدهاند، تنها در سایه بازگشت به توحید، این مهم میسر است.
سنت و سیره رضوى مىتوانست جامعهاى را که امام در آن زندگى مىکرد به بهشت روى زمین کند، کما اینکه در عصر ما نیز این سنت باید منشورى باشد براى جامعهاى سالم، پویا و نوآور اما به شرطها...
بنى هاشم نسبت به او حسد ورزیده گفتند: فردى را که بصیرتى در تدبیر خلافت ندارد، عهده دار امر خلافت مىکنى؟ کسى را سوى او بفرست تا نزد ما بیاید و از جهل چیزى را که بدان وسیله او را خواهى شناخت ببینى. لذا کسى را به سوى او فرستاد و حضرت آمد. بنى هاشم به او گفتند! ابا الحسن بر منبر برو و براى ما نشانى برپا کن تا از روى آن خدا را عبادت کنیم. اباالحسن بر منبر رفت و مدتى نشسته سرش را پایین انداخته تکلم نمىکرد. سپس تکانى خورده راست ایستاد و حمد خدا را به جاى آورده او را ثنا گفت و درود بر پیامبر خدا و اهل بیتش فرستاد آن گاه گفت: آغاز عبادت خداى تعالى، معرفت او و اساس معرفت خدا توحید او ... .(11) امام رضا(ع) با این خطبه کلمه لا اله الّا اللّه را که حصن خداوند است، آن گونه که شأن امامت اقتضاء مىکند معنى کرد تا به همه شبهات و باورهاى غلط پاسخ داده باشد البته نه از باب این که توجیهى باشد براى تصمیم مأمون در امر واگذارى ولایتعهدى، بلکه این کار فعلیت پیام و رسالتى بود که تنها امام مىتوانست در شرایط حاد و پیچیده سیاسى از عهده آن برآیند.
امام رضا(ع) در این خطابه به جریان تاریخى امامت اشاره مىکند از جمله امامت حضرت ابراهیم تا این که نوبت به پیامبر عظیم الشأن اسلام مىرسد و در ادامه جانشینان آن حضرت بار این مسؤولیت بزرگ را بر دوش مىکشند.(13) ویژگىها و مختصاتى که امام درباره امام بیان مىکند همه افق بشریت را پوشش مىدهد و تابى کران انسانیت بذر هدایت و محبت مىپاشد. وجود امام از جنس نور و روشنایى است. امام نجات دهنده است. امام آب گوارا به عطشاى هلاکت کننده است. امام دلیل راه انسان در تردیدها و پرتگاه هاست. امام ابر بارنده در سرزمین خشک و سوزان است. امام زمین پهن دشت و چشمه جوشان پر آب است. امام امین خداوند بر روى کره خاکى است. امام پاک کننده گناهان انسانهاى عاصى است و امام پناه گاهى مطمئن براى انسان.(14) یادآورى و بیان این اندیشهها براى امام از سوى امام رضا(ع) در روزگارى صورت مىگرفت که بحران اعتقادى و فکرى آن را فرا گرفته بود و مردم در غوغاى بازى سیاست خلفاى اسلامى و شیوع جریانات فکرى در عصر مأمون الرشید، گرفتار بسیارى از تردیدها و انحرافات شده بودند. امام به عنوان شرط پذیرش توحید و سند اجازه ورود به محفل الهى چه دلسوزانه و از سر مهر و عطوفت همه توان خویش را به کار مىبرد تا کار جامعه مسلمانان به راستى و هدایت بگراید. برآیند آنچه را که در سطور پیش آمد، این گونه مىتوان بیان کرد: سیره امام رضا(ع) در همه وجوه فردى، اجتماعى، سیاسى، علمى بر محور هدایت مردم به توحید در عینیت زندگى در جریان بود. رفتار امام مىتواند مقیاس و میزان توحیدگرایى در هر جامعه دینى باشد و ما اینک در برابر این پرسش تاریخى قرار گرفتهایم که تا چه اندازهاى توانستهایم رفتارمان را بر ظهور و تجلّى آن در متن زندگى بنا کنیم؟ پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ 1. اعلام الورى باعلام الهدى، ج 2، ص 64. 2. بنگرید، مرعشى ملحقات احقاق الحق، ج 28، ص 591 ـ 682. 3. زائر، ش 109، ص 17. 4. براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به: آموزههاى امام رضا(ع) به مردم نیشابور، خراسان 17/11/79، غلامرضا جلالى. 5. نشریه علوم حدیث، شماره 2 زمستان 1375، محمد رحمانى. 6. نشریه گلستان قرآن، ش 193، 16، به نقل از کشف الغمه، ج 3، ص 102. 7. همان، به نقل از بحارالانوار، ج 49، ص 120 - 121. 8. ابن ابى جمهور الاحسایى، عوالى اللئالى، ص 4 ـ 94. 9. حر عاملى، الجواهر السنیه، ص 148. 10. جلال الدین سیوطى، الجامع الصغیر، ج 2، ص 243. 11. دکتر محمد رضا مشائى، ترجمه خطبه منسوب به حضرت رضا(ع)، مجله مشکوه، ش 7، بهار 64، ص 23. لازم به یادآورى است این خطبه ضمن ترجمه علمى، همراه توضیحات سودمندى است که در پاورقى آمده است. 12. دکتر محمد مهدى رکنى یزدى، اندیشه نو(ویژه نامه امام رضا(ع)، آذرماه 1385)، ص 15. 13. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ص 1، 281. 14. همان. [ پنج شنبه 92/9/7 ] [ 7:42 عصر ] [ محمد قاسمی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |